سيره عملي و اخلاقي امام

 

عبادت امام

براي آنان که بودن را مفهومي جز بنده بودن ندانند، پرستش نه يک «تکليف»،بلکه معناي زندگي و جاودانگي است. در نگاه آنان خدا پرستيدن نه يک واجب است که بايد از سرگذراند و برائت ذمه حاصل کرد بلکه شهد شيريني است که بايد چشيد و در آن روح بودن و ماندن يافت.

از اين روى ، اگر درباره خداپرستى اين گونه کسان که امام پيشاپيش همه آنان است سخنى گفته شود سخن از «اندازه عبادت» نيست،بلکه سخن از «چگونگى » است.

آنان بنده بودن را مايه افتخار، بندگى کردن را مايه سربلندى ،و سر فرود آوردن در برابر خواست آشکار و پنهان خداوند را اساس سرافرازى شمرند.

اين معناى سخن هشتمين امام است که گويد: «به بندگى خدا افتخار مى کنم»

در پرتو توجّه به چنين برداشتى از مفهوم عبادت در نظر امام است که مى توان براى خواندن هزار رکعت نماز در شبانه روز، سجده هاى طولانى پس از نماز صبح، روزه هاى مکرّر، شب زنده داريهاى پر رمز و راز و همدمى هميشگى با قرآن تفسيرى شايسته يافت، يا به درک حقيقت اين سخن نايل آمد که کسى درباره آن حضرت مى گويد: به خداوند سوگند مردى نديدم که بيش از او از خدا پروا کند، بيش از او در همه اوقات به ياد خدا باشد، و بيش از او از خدا بترسد .

گوينده اين سخن نه کسى از شاگردان او، بلکه فرستاده دستگاه خلافت؛ رجاء بن ابى ضحّاک است که به عنوان گماشته مأمون به مدينه رفته است تا امام را زيرنظر گيرد و با خود به مرو برد. او در ادامه سخن خود مي گويد: شب هنگام که به بستر مى رفت بسيار قرآن تلاوت مى کرد، و چون بر آيه اى که در آن يادي از بهشت و دوزخ بود مي گذشت مي گريست و از خداوند بهشت مي خوست و از آتش به او پناه مي جست. چون ثلث آخر شب فرامى رسيد از بستر برمى خاست و به تسبيح و تحميد و تهليل و استغفار مى پرداخت. پس از آن مسواک مى کرد و سپس به نماز شب مى ايستاد. او نماز جعفر طيّار را چهار رکعت به جاى مى آورد و اين رکعتها را در شمار رکعتهاى نماز شب مى آورد».

امام براساس همين برداشت هماره با قرآن همدم بود و به گفته ابراهيم بن عباس حتى سخن او، پاسخهايى که مى داد و مثلهايى که مى آورد همه برگرفته از قرآن بود و کتاب الهى را هر سه روز يک بار ختم مى کرد.

او خود در اين باره فرمود: «اگر مى خواستم قرآن را در کمتر از سه روز ختم مى کردم. امّا من به هر آيه اى که مى رسم در آن مى انديشم و در اين امر درنگ مى نمايم که درباره چه و به چه هنگام نازل شده و بدين سبب است که آن را در سه روز ختم مى کنم.»

هم بر اين اساس است که امام هر برتريى را به تقوا مى داند و حتى به ديگران نيز حق مى دهد که اگر بتوانند بيش از او از تقوا بهره مند شوند از او برتر باشند، چونان که در پاسخ مردى که سوگند ياد کرد او بهترين مردم است، فرمود: «اى مرد! سوگند مخور، برتر از من کسى است که بيشتر تقواى خدا داشته و در برابر او فرمانبردارتر باشد. به خدا سوگند هنوز اين آيه نسخ نشده است که برترين شما پرهيزگارترين شماست.»

شخصيت علمي و اخلاقي آن بزرگوار

شخصيت ملكوتي و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شيعيان به او سبب شد كه نه تنها در مدينه بلكه در سراسر دنياي اسلام به عنوان بزرگترين و محبوبترين فرد خاندان رسول اكرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترين پيشواي دين شناسند و نامش را با صلوات و تقديس ببرند. بيست و چند سال نداشت كه در مسجد رسول الله (ص) به فتوي مي نشست. علمش بسيار و رفتارش پيامبر گونه و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام مي گرديد. كسي را با عمل و سخن خود نمي آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمي شد سخنش را قطع نمي كرد. هيچ حاجتمندي را مأيوس باز نمي گرداند. در حضور مهمان به پشتي تكيه نمي داد و پاي خود را دراز نمي كرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان مي نشست و غذا مي خورد. شبها كم مي خوابيد و قرآن بسيار مي خواند. شبهاي تاريك در مدينه مي گشت و مستمندان را كمك مي كرد. نظافت را در هر حال رعايت مي كرد و عطر بسيار بكار مي برد. عادتاً جامه ارزان و خشن مي پوشيد ولي در مجالس و براي ملاقاتها و پذيرائيها لباس فاخر در بر مي كرد. غذا را اندك مي خورد و سفره اش رنگين نبود. در هر فرصتي مردم مسلمان را به وظايف خود آگاه مي كرد.....

جنبه علمي امام

مأمون كه پيوسته شور و اشتياق مردم نسبت به امام واعتبار بي‌همتاي امام را در ميان ايشان مي‌ديد مي خواست تااين قداست واعتبار را خدشه دارسازدوازجمله کارهايي که براي رسيدن به اين هدف انجام داد تشکيل جلسات مناظره‌اي بين امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنيا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شايد بتوانند امام را ازنظر علمي شکست داده ووجهه علمي امام را زيرسوال ببرند.که شرح يكي از اين مجالس را مي‌آوريم:

براي يكي از اين مناظرات مأمون فضل‌بن‌سهل را امر كرد كه اساتيد كلام و حكمت را از سراسر دنيا دعوت كند تا با امام به مناظره بنشينند. فضل نيز اسقف اعظم نصاري و بزرگ علماي يهود و روساي صابئين ( پيروان حضرت يحيي) بزرگ موبدان زرتشتيان و ديگر متكلمين وقت را دعوت كرد. مأمون هم آنها را به حضور پذيرفت و از آنها پذيرايي شاياني كرد و به آنان گفت:" دوست دارم كه با پسر عموي من ( مأمون از نوادگان عباس عموي پيامبر است كه ناگزير پسر عمومي امام مي باشد.) كه از مدينه پيش من آمده مناظره كنيد". صبح رروز بعد مجلس آراسته‌اي تشكيل داد و مردي را به خدمت حضرت رضا عليه السلام ) فرستاد و حضرت را دعوت كرد. حضرت نيز دعوت او را پذيرفتند و به او فرمودند: آيا مي خواهي بداني که مأمون کي از اين کار خود پشيمان مي شود. او گفت: "بلي فدايت شوم .امام فرمودند: وقتي مأمون دلايل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجيل از خود انجيل و از اهل زبور از زبورشان و بر صائبين بزبان ايشان و بر آتش پرستان بزبان فارسي و بر روميان به زبان رومي شان بشنود و ببيند که سخنان تک تک اينان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذيرفتند آنوقت مأمون مي فهمد که توانايي کاري را که مي خواهد انجام دهد ندارد و پشيمان مي شود و لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم. . سپس حضرت به مجلس مأمون تشريف ‌فرما شدند و با ورود حضرت مأمون ايشان را براي جمع معرفي كرد و سپس گفت : " دوست دارم با ايشان مناظره كنيد ". حضرت رضا (عليه السلام)نيز با تمامي آنها از كتاب خودشان درباره دين و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود:" اگر كسي درميان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال كند". عمران صايي كه يكي از متكلمين بود از حضرت سئوالات بسياري كرد و حضرت تمام سئوالات او را يك به يك پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنيدن جواب سئوالات خود از امام شهادتين را بر زبان جاري كرد و اسلام آورد و با برتري مسلم امام، جلسه به پايان رسيد و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صايي را به حضور طلبيدند و او را بسيار اكرام كردند و از آن به بعد عمران صايي خود يكي از مبلغين دين مبين اسلام گرديد.

رجاءابن ضحاک که ازطرف مامون مامور حرکت دادن امام ازمدينه به سوي مرو بود,مي گويد: "آن حضرت در هيچ شهري وارد نمي شد مگر اينکه مردم از هرسو به او روي مي آوردند و مسائل ديني خود را از امام مي پرسيدند.ايشان نيز به آنها پاسخ مي گفت و احاديث بسياري از پيامبر خدا و حضرت علي (عليه السلام) بيان مي فرمود.هنگامي که ازاين سفربازگشتم نزد مامون رفتم .او ازچگونگي رفتار امام در طول سفر پرسيد و من نيز آنچه را در طول سفر از ايشان ديده بودم بازگوکردم . مامون گفت: "آري، اي پسرضحاک !ايشان بهترين، دانا ترين و عابدترين مردم روي زمين است

اخلاق و منش امام

خصوصيات اخلاقي و زهد و تقواي آن حضرت به گونه اي بود كه حتي دشمنان خويش را نيز شيفته و مجذوب خود كرده بود. با مردم در نهايت ادب تواضع و مهرباني رفتار مي كرد و هيچ گاه خود را از مردم جدا نمي نمود.

يكي از ياران امام مي گويد:" هيچ گاه نديدم كه امام رضا (عليه السلام) در سخن بر كسي جفا ورزد و نيز نديدم كه سخن كسي را پيش از تمام شدن قطع كند. هرگز نيازمندي را كه مي توانست نيازش را برآورده سازد رد نمي كرد در حضور ديگري پايش را دراز نمي فرمود. هرگز نديدم به کسي ازخدمتکارانش بدگوئي کند. خنده او قهقه نبود بلكه تبسم مي فرمود. چون سفره غذا به ميان مي آمد, همه افراد خانه حتي دربان و مهتر را نيز بر سر سفره خويش مي نشاند و آنان همراه با امام غذا مي خوردند. شبها كم مي خوابيد و بسياري از شبها را به عبادت مي گذراند. بسيار روزه مي گرفت و روزه سه روز در ماه را ترك نمي كرد. كار خير و انفاق پنهان بسيار داشت. بيشتر در شبهاي تاريك, مخفيانه به فقرا كمك مي كرد.

يكي ديگر از ياران ايشان مي گويد:" فرش آن حضرت در تابستان حصير و در زمستان پلاسي بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود, اما هنگامي كه در مجالس عمومي شركت مي كرد ، خود را مي آراست (لباسهاي خوب و متعارف مي پوشيد). شبي امام ميهمان داشت، در ميان صحبت چراغ ايرادي پيدا كرد، ميهمان امام دست پيش آورد تا چراغ را درست كند، اما امام نگذاشت و گفت ما گروهي هستيم كه ميهمانان خود را به كار نمي گيريم و خود اين کار را انجام داد.

شخصي به امام عرض كرد:" به خدا سوگند هيچكس در روي زمين ازجهت برتري و شرافت اجداد، به شما نمي رسد". امام فرمودند:" تقوي به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت".

مردي از اهالي بلخ مي گويد:" در سفر خراسان با امام رضا( عليه السلام) همراه بودم. روزي سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگذران حتي سياهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ايشان غذا بخورند. من به امام عرض كردم:" فدايت شوم بهتر است اينان بر سفره اي جداگانه بنشينند".امام فرمود:" ساكت باش, پروردگار همه يكي است. پدر و مادر همه يكي است و پاداش هم به اعمال است".

ياسر، خادم حضرت مي گويد: "امام رضا (عليه السلام) به ما فرموده بود:" اگر بالاي سرتان ايستادم (و شما را براي كاري طلبيدم) و شما مشغول غذا خوردن بوديد بر نخيزيد تا غذايتان تمام شود:، به همين جهت بسيار اتفاق مي افتاد كه امام ما را صدا مي كرد و در پاسخ او مي گفتند:" به غذا خوردن مشغولند" و آن گرامي مي فرمود: "بگذاريد غذايشان تمام شود

مختصري از كلمات حكمت‌آميز امام

امام فرمودند : "دوست هركس عقل اوست و دشمن هركس جهل و ناداني و حماقت است".

امام فرمودند : "علم و دانش همانند گنجي مي‌ماند كه كليد آن سئوال است، پس بپرسيد. خداوند شما را رحمت كند زيرا در اين امرچهار طايفه داراي اجر مي‌باشند

 1-سئوال كننده

 2-آموزنده

 3-شنونده

 4-پاسخ دهنده

امام فرمودند : مهرورزي و دوستي با مردم نصف عقل است

امام فرمودند : چيزي نيست كه چشمانت آنرا بنگرد مگر آنكه در آن پند و اندرزي است

امام فرمودند : نظافت و پاكيزگي از اخلاق پيامبران است

شهادت امام

در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكي از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخن‌هاي دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور دادتا دست خود را به زهر مخصوصي آلوده كند و در بين ناخن‌هايش زهر قرار دهد و اناري را با دستان زهر‌آلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند.اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جايي‌كه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدري از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجري قمري امام رضا(ع) به شهادت رسيد. عليه السلام

تدفين امام

به قدرت و اراده الهي امام جواد ( عليه السلام ) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان, بدن مطهر ايشان را غسل داده وبر آن نماز گذاردند و پيکر پاك ايشان با مشايعت بسياري از شيعيان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گرديد و قرنهاست كه مزار اين امام بزرگوار مايه بركت و مباهات ايرانيان است

سيره اخلاقي امام رضا عليه السلام


اخلاق فردي: 

ادب 
اخلاق، يكي از عناصر مهم شخصيت انسان است، و كاشف كيفيت ذات، و درون اوست. امام رضا عليه‌السلام به اخلاق عالي و ممتاز، آراسته بودند، و بدين سبب دوستي عام و خاص را، به خود جلب كردند، همچنين انسانيت آن حضرت، يگانه و بي‌مانند بود، و در حقيقت تجلي روح نبوت، و مصداق رسالتي بود كه خود آن حضرت، يكي از نگهبانان و امانت‌داران و وارثان اسرار آن به شمار مي‌رفت. از ابراهيم بن عباس صولي (1) نقل شده، كه گفته است: 
من ابوالحسن الرضا عليه السلام را هرگز نديدم در سخن گفتن، با كسي درشتي كنند. 
من ابوالحسن الرضا عليه السلام را هرگز نديدم سخن كسي را پيش از فراغ از آن، قطع كند. 
هرگز درخواست كسي را ،كه قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمودند. 
هرگز پاهاي خود را، جلو همنشين، دراز نمي‌كردند. 
هرگز در برابر همنشين تكيه نمي‌كردند. 
هرگز او را نديدم،كه غلامان و بردگان خود را بد گويند. 
هرگز او را نديدم، كه آب دهان بيندازند. 
هرگز او را نديدم، كه قهقهه بزند، بلكه خنده‌اش تبسم بود. 
تا آنجاكه مي‌گويد: هر كه بگويد در فضليت، كسي را مانند او ديده، از او باور نكنيد.(2) 
زهدامام علي بن موسي الرضا عليه السلام جامع تمام فضائل بودند، به طوري كه تمام صفات عالي در ايشان جمع شده بود. خصايص شريف امام رضا عليه السلام قسمتي از صفات جدش، بزرگترين پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بود كه از ميان پيامبران ممتاز بودند. ايشان درباره زهد به نقل از پدرانشان مي‌فرمودند زاهد آن است كه حلال دنيا را از ترس حساب و كتاب و حرام دنيا را از ترس عقاب ترك مي‌كند.(3) 
محمد بن عباد (4) درباره رفتار زاهدانه آن حضرت مي‌گويد: پوشش ابوالحسن عليه السلام در طول تابستان همواره يك بوريا بود. ايشان در طول زمستان با همه عظمت و وقاري كه داشتند پوششي ساده داشتند و به دور از هر گونه علامت‌گذاري و يا اين كه رنگ مخصوصي داشته باشد هميشه لباس زبر به تن مي‌كردند مگر آن كه مي‌خواستند پيش مردم و به ديدن آنها بروند كه در آن وقت بهترين لباس خود را مي‌پوشيدند.(5) 
امام مي‌فرمودند: لباس مظهر خارجي انسان است نمي‌توان نسبت به آن بي‌توجه بود حرمت مومن ايجاب مي‌كند كه انسان در ملاقات با او، شئون خود و وي را رعايت كند و مقيد باشد كه پاكيزه و خوش لباس باشد.(6) 
از دلائلي كه امام رضا عليه السلام نزد مردم، لباس خوب مي‌پوشيدند اين بود كه اگر ظاهر انسان تميز و پاكيزه باشد، ديگران از ديدن اين فرد لذت مي‌برند و تحت تاثير وي قرار مي‌گيرند. هم چنان كه از ديدن يك انسان كثيف و آلوده حالشان دگرگون مي‌شود، ايشان لباس زيبا و پاكيزه مي‌پوشيدند تا مردم با ديدن ايشان درس نظم و پاكيزگي را در كنار ساده زيستي بياموزند و از طرفي نشان دهند كه مومن از مال حلال در حدّ شأنش مي‌تواند از امكانات اين دنيا استفاده كند. همچنين نقل شده: در محيط خانه امام رضا عليه‌‌السلام آثاري از زندگي اشرافي وجود نداشت از زيور و زينت استفاده نمي‌كردند، مگر اين كه خود را به عود هندي خام بخور مي‌دادند. 
گوشه‌گيري از دنيا و ساده زيستي برجسته‌ترين صفات امام رضا عليه السلام بود. تمام راويان متفق القولند كه وقتي آن حضرت وليعهد مامون شدند هيچ توجهي به جنبه قدرت و عظمت آن نداشتند. نقل شده زماني كه امام رضا عليه السلام مجبور به پذيرفتن ولايت عهدي شدند، چون روز عيد فرا رسيد مامون براي خواندن نماز از امام عليه السلام دعوت به عمل آورده ايشان با ساده‌ترين پوشش و با لباسي كه مخصوص نماز عيد بود حاضر شدند، اين لباس عبارت بود از دو قطيفه روي لباس و عمامه سفيدي از كتان كه به سربسته بود كه يك طرف آن را به سينه و طرف ديگرش را ميان دو شانه انداخته بودند عصايي به دست داشتند، در حالي كه كفش برپا نداشتند چون همراهان ايشان اين وضعيت را ديدند آنان هم چون امام راه افتادند.(7) 
نمونه ديگري از اخلاق امام رضا عليه السلام اين بود كه در دوران ولايت عهدي وتصدي بالاترين مقام در دولت اسلامي به هيچ يك از غلامانشان دستور نمي دادند كه كارهاي ايشان راانجام دهند. 
روايت شده كه وقتي ايشان به حمام نياز داشتند از اين كه به كسي دستور بدهند حمام را براي ايشان آماده كنند، تنفر داشتند و خود كارهاي شخصي خويش را انجام مي‌دادند. همچنين ايشان جهت همدردي با مردم به حمام عمومي شهر مي‌رفتند و از نزديك با مردم معاشرت داشتند.(8) 
عبادت عبادت، فروتني در مقابل خداوند است. انسان كامل به هر اندازه به خدا نزديك‌تر باشد به همان اندازه خشوع و بندگي‌اش در مقابل خدا بيشتر مي‌گردد، چنين كساني هدفشان در عبادت فقط سپاس نعمت‌هاي خداوند و نظرشان به قرب پيشگاه ابديت مي‌باشد اين بزرگترين امتيازات مردان الهي در ارتباط با خداست، محور اصلي زندگي آنها خداي تعالي و عشق به خداست، شدت توجه به خدا موجب شده بود كه آنها لحظه‌اي از حق غافل نشوند‌، به طوري كه اگر گاهي حالت غفلت در خواب يا بيداري به آنها دست مي‌داد آن را براي خود گناه به حساب مي‌آوردند.(9) 
به همين دليل همواره آنان را مي‌بينيم كه در وادي شكر الهي اظهار عجز مي‌كنند و با اين همه از خوف الهي لابه مي‌كنند و اين نشان دهنده تواضع و فروتني آنها در مقابل ذات احديت است. 
پرهيزگاري و تقواي امام رضا عليه السلام طوري بود كه نه تنها مردم، بلكه دشمنان نيز به آن اعتراف مي‌كردند، ايشان همه فكر و انديشه‌شان، حفظ دين خدا و اجراي وظايف الهي بود و نجات خود و مردم را در تقوا، پرهيزگاري و عبادت كردن مي‌دانستند. چيزهايي كه در دنيا وجود داشت، سبب نشد كه ايشان از وظيفه خود دور بيفتد، ايشان به دنيا علاقه نداشتند و نسبت به آن بي‌رغبت بودند، زهد و عبادتشان بي‌نظير بود، هميشه سعي داشتند مردم را به تقوا و عبادت و پرستش خداوند دعوت نمايند (10) چنان كه به برادرشان زيد فرمودند: «اي زيد از خدا بترس، آن چه كه ما به آن رسيده‌ايم به وسيله همين تقواست هر كس كه تقوا داشته باشد و خدا را مراقب خود نداند از ما نيست و ما از او نيستيم.»(11) 
منابع تاريخي، امام رضا عليه اسلام را پرهيزگاري مي‌دانند كه مكرر به زيارت خانه خدا و انجام مناسك حج و عمره مي‌رفتند، ايشان به زيارت قبر پيامبر صلي الله عليه و آله علاقه فراواني داشتند، بالاي قبر پيامبر صلي الله عليه و آله مي‌رفتند و خودشان را به قبر شريف مي‌چسبانيدند، در كنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله شش يا هشت ركعت نماز مي‌خواندند در ركوع يا سجده سبحان الله سه بار يا بيشتر مي‌گفتند، زماني كه نمازشان تمام مي‌شد به سجده مي‌رفتند آن قدر سجده را طولاني مي‌كردند كه عرق ايشان روي ريگ‌هاي مسجد مي‌ريخت، صورت مباركشان را روي زمين يا خاك مسجد مي‌گذاشتند، دائماً در حال عبادت بودند و به عبادت عشق مي‌ورزيدند و براي عبادت خداوند انواع رنج‌ها را تحمل مي‌كردند.(12) 
امام رضا عليه السلام همچون پدر و اجداد پاكشان همواره قبل از هر چيز بنده خالص خداوند بودند، و همه چيز را در بندگي خدا دنبال مي‌كردند در پرتو همين بندگي بود كه به ارزش‌هاي والاي انساني و مقام‌هاي بلند معنوي دست يافتند. عبادت، راز و نياز، مناجات و سجده‌هاي طولاني‌شان نشان مي‌دهد كه ايشان دلداده خداست رابطه تنگاتنگ عاشقانه با ذات پاك خداوند داشتند. يكي از همراهان اين بزرگوار در سفر خراسان مي‌گويد: به روستايي رسيديم، آن حضرت به نماز ايستادند، و سجده‌هاي طولاني به جاي آوردند، او مي‌گويد: شنيدم امام در سجده مي‌گفتند: 
«خدايا اگر تو را اطاعت كنم حمد و سپاس مخصوص تو است و اگر نافرماني كنم حجت و عذري برايم نخواهد بود، من و ديگران در احساس تو شريكي نداريم اگر نيكي به من رسد از جانب تو است. اي خداي بزرگوار! مردان و زنان با ايمان را در مشرق و مغرب در هر كجا هستند بيامرز.»(13) 
با توجه به مضمون دعاهاي ائمه مي‌بينيم دعاي امامان ابتدا براي ديگران به خصوص مومنان بود بعداً براي خودشان دعا مي‌كردند اين نشان‌دهنده آن است كه آنها چقدر به فكر ديگران بودند و در حق مردم مهرباني مي‌كردند. 
در مورد امام رضا عليه السلام بايد گفت ايشان، اسوه كامل عبوديت بودند و در اين راه به حدي رسيده بودند كه ايشان را عاشق عبادت مي‌دانستند. آن حضرت بسياري از روزها را روزه داشتند و بسياري از شب‌ها بيدار بودند. به طوري كه در زمان ايشان و نه بعد از آن، كسي به اين درجه نرسيد حتي زاهدترين افراد. 
نكته مهم ديگر اين كه امام رضا عليه السلام بسياري از اوقات شبانه روز به درس و بحث مشغول بودند، فقه و علوم محمدي را به شاگردانشان درس مي‌دادند زيرا ايشان درس را نمونه‌اي از ذكر و عبادت مي‌دانستند و زماني كه از درس دادن فارغ مي‌شدند به ذكر گفتن خدا مي‌پرداختند.(14) 
اباصلت مي‌گويد: من در سرخس به خانه‌اي كه حضرت را تحت نظر گرفته بودند رفتم، از نگهبان اجازه گرفتم او گفت: حالا موقع رسيدن به حضور ايشان نيست. گفتم: چرا؟ گفت: امام (عليه السلام) در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مي‌خواند و از نماز، يك ساعت پيش از ظهر و نزديك غروب فارغ مي‌شوند و همه اوقاتشان در جاي نماز نشسته و مشغول مناجات خدا مي‌شود. اباصلت به نگهبان مي‌گويد در همين موقع اجازه بگير. اتفاقا اجازه گرفتند من در همان حال كه ايشان انتظار نماز را داشتند به حضورش شرفياب شدم.(15) 
اهميت امام به نماز در سيره عملي ايشان كاملا مشهود است. نقل شده است روزي ايشان با بزرگان اديان مختلف مناظره داشتند و سخنان زيادي بين امام (عليه السلام) و حاضران رد و بدل مي‌شد، جمعيت زيادي در آن مجلس حاضر بودند. زماني كه ظهر شد امام فرمودند: وقت نماز است. يكي از حاضران كه عمران نام داشت گفت: سرورم سخنانمان را قطع نكن كه دلم آزرده مي‌شود شايد اگر سخنانتان را ادامه دهي مسلمان شوم . ايشان فرمودند نماز مي‌خوانيم و برمي‌گرديم امام برخاستند و نماز خواندند. (16) 
از ديگر ويژگي‌هاي آن حضرت اين بود كه هر دعايي را كه شروع مي‌كردند صلوات بر محمد و آل او مي‌فرستادند در نماز يا غير نماز بسيار صلوات مي‌فرستادند، شبها موقعي كه مي‌خواستند بخوابند قرآن تلاوت مي‌كردند، موقعي كه به آيه‌اي مي‌رسيدند كه در آن از بهشت و دوزخ سخن مي‌گفتند گريه مي‌كردند و مي‌فرمودند: «پناه مي‌برم به خدا از آتش دوزخ»، آن حضرت هر سه روز يك بار تمام قرآن را تلاوت مي‌كردند و مي‌فرمودند: 
«اگر خواسته باشم قرآن را در كمتر از سه روز تمام كنم مي‌توانم ولي هيچ آيه را نخواندم مگر اين كه در معني آن آيه فكر كنم، و درباره اين كه آن آيه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده، از اين رو هر سه روز قرآن را تلاوت مي‌كنم.»(17) 
ايشان هر دعايي كه مي‌كردند خيلي زود به اجابت مي‌رسيد، نقل شده كه به مأمون خبر داده بودند كه امام رضا عليه السلام مجالس علمي مربوط به دين و مذهب تشكيل داده‌اند و اين كار باعث شده مردم به مقام علمي ايشان پي ببرند. مامون فردي را مامور كرد كه نگذارد مردم در اين مجالس شركت كنند، امام را نزد خود خواند و نسبت به ايشان بي‌احترامي و پرخاشگري كرد. ايشان از نزد مامون با ناراحتي بيرون آمدند و در حالي كه لب‌هاي خود را تكان مي‌دادند و مي‌گفتند: به خدا سوگند او را نفرين مي‌كنم كه ياري خداوند از او برداشته شود. موقعي كه به خانه رسيدند دو ركعت نماز به جا آوردند. اباصلت مي‌گويد: امام هنوز نمازشان را تمام نكرده بودند كه زلزله‌اي در شهر اتفاق افتاد، فريادهاي زيادي شنيده مي‌شد و گرد و غبار زيادي از زمين بلند شد. اباصلت اضافه كرد من از جايم حركت نكردم تا امام (عليه السلام) سلام نماز را گفتند. بعد از آن بالاي پشت‌بام رفتم و بيرون را نگاه كردم و جز سرهاي شكسته چيزي نديدم بعد از مدتي مأمون و لشكرش در حالي كه سرشان شكسته بود را ديدم كه با كمال خفت و خواري از شهر بيرون شدند.(18) 
از اباصلت هروي نقل شده است كه روزي امام در منزل خود نشسته بودند، فرستاده هارون الرشيد وارد شد و به ايشان چنين گفت: خليفه شما را به حضور مي‌طلبد. امام رضا عليه السلام برخاستند و 
فرمودند: اي اباصلت او مرا جز براي امر ناگواري احضار نكرده است ولي به خدا سوگند نخواهد توانست آنچه را ناپسند مي‌دارم در حق من انجام دهد زيرا دعاي جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله را همراه خود دارم كه موجب حفظ جان من خواهد شد. ايشان وارد قصر هارون الرشيد مي‌شوند چون نگاه حضرت به هارون افتاد همان دعا را خواندند و در مقابل او ايستادند. هارون الرشيد به امام چنين گفت: اي ابوالحسن، دستور داده‌ايم يكصد هزار درهم به شما بپردازند تا شما نيازهاي خانواده خود را برآورده كنيد. چون علي ابن موسي عليه السلام از آن مجلس بيرون رفتند هارون چنين گفت: من خواهان چيز ديگري بودم و پروردگار چيز ديگري اراده كرد و آن چه خدا بخواهد همان شود.(19) 
فردي به نام رجاء بن ابي ضحاك (20) در مورد عبادت و مناجات امام رضا عليه السلام چنين مي‌گويد: مامون مرا نزد امام عليه السلام به مدينه فرستاد كه ايشان را از مدينه به خراسان نزد وي ببرد، مامون سفارش كرده بود كه مواظب امام باشد. مسير راه بصره، اهواز، فارس، خراسان بود و خيلي سفارش شده بودند كه شبانه روز از ايشان جدا نشوند وي مي‌گويد من هميشه كنار امام بودم و كسي را با تقواتر نسبت به خداي متعال مثل او نديده بودم، ذكر خدا هميشه بر لبانشان جاري بود، هميشه خداترس و پارسا بود، موقعي كه وقت نماز مي‌شد در سجده‌گاه خود مي‌نشست و سبحان الله، لااله الا الله و ذكرهاي ديگر مي‌گفتند و بعد از نماز اطرافيان را نصيحت مي‌كردند. (21) رجاء ابن ابي ضحاك اضافه مي‌كند وقتي ايشان را نزد مامون بردم از من درباره احوالات امام پرسيد من آنچه را ديده بودم براي او گفتم از رفتار و اعمال ايشان، رفتن و ماندن‌شان، همه آنچه كه اتفاق افتاده بود. مامون گفت: اي پسر ضحاك اين مرد بهترين خلق خدا روي زمين است، از همه‌ي مردم دانشش و عبادتش بيشتر مي‌باشد آنچه كه از ايشان ديدي نزد كس ديگر نگو تا بزرگواري او بر كسي آشكار نشود مگر از زبان خود من.(22) 
سخاوت 
از اصول اخلاقي كه در زندگي همه‌ي امامان فراوان ديده شده است جود و سخاوت است. سخاوت در مقابل بخل قرار دارد، يعني انسان از امكانات مادي و معنوي كه در اختيارش وجود دارد فقط خودش استفاده نكند بلكه با بخشش به ديگران قسمتي از مشكلات آنها را حل كند و ديگران را از نعمت‌هايي كه خداوند به او داده، چه نعمت مادي و چه نعمت‌هاي معنوي مانند علم برخوردار كند.(23) 
سخاوت از «سخاء» گرفته شده است و «سخا النار و يسخوها»، يعني اين كه اگر خاكستر آتش را از آتش پاك كنيم، بهتر مي‌سوزد و روشنايي‌اش بيشتر مي‌شود،‌ بنابراين تعريف سخاوت كه از همين ريشه است موجب روشنايي و گرم كردن كانون خانواده‌هاي بينوايان مي‌شود.(24) 
شايد بهترين تعريف درباره سخاوت بيان امام رضا عليه السلام باشد كه فرمودند: 
«السخي ياكل من طعام الناس لياكلوا من طعامه و البخيل لاياكل من طعام الناس لئلا ياكلوا من طعامه»؛ انسان سخاوتمند از غذاي ديگران مي‌خورد تا از غذاي او بخورند، ولي انسان بخيل از غذاي ديگران نمي‌خورد تا از غذاي او نخورند.»(25) 
در بررسي سيره امام رضا عليه السلام ويژگي بذل و بخشش بسيار به چشم مي‌خورد. ايشان بسيار صدقه پنهاني مي‌دادند و اموال خويش را بين نيازمندان تقسيم مي‌نمودند. روايت شده كه ايشان يك سال تمام ثروت خود را در روز عرفه بين نيازمندان تقسيم كردند. فردي به ايشان گفت: اين گونه بخشش، ضرر است. حضرت فرمودند: اين گونه بخشش ضرر و زيان نيست بلكه غنيمت است، هرگز چيزي را كه به وسيله آن طلب اجر و كرامت مي‌كنيد، غرامت و ضرر به شما نياور.(26) 
گزارش شده هر وقت سفره غذا را براي امام پهن مي‌كردند كاسه‌اي نزديك ايشان قرار مي‌دادند، ايشان از هر نوع غذا مقداري را برمي‌داشتند و در آن كاسه مي‌ريختند و دستور مي‌دادند آن را بين فقرا تقسيم كنند. بعداً مي‌فرمودند: 
"فلا اقتحم العقبه(27)؛ باز هم به عقبه تكليف تن در نداد ." 
و مي‌فرمودند: خداوند مي‌داند كه همه مردم قدرت اين را ندارند كه بنده آزاد كنند براي آنها راه ديگري قرار داده، و آن غذا دادن به فقرا است.(28) 
شيوه امام عليه السلام در بخشش طوري بود كه حتي كسي كه مورد جود امام رضا عليه السلام قرار مي‌گرفت، ذره‌اي احساس شرمندگي نكند. نقل شده كه ايشان در مجلسي با ياران خود مشغول صحبت كردن بودند، جمعيت زيادي در آن مجلس حضور داشتند كه ناگهان مردي بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد و به حضرت سلام كرد و گفت: من مردي از دوستان پدران و نياكان شما هستم. از حج برمي‌گشتم كه خرجي خود را گم كردم، ‌اگر شما به من كمك نمائيد تا به وطنم برسم پولي كه شما به من مي‌دهي، از طرفتان صدقه خواهم داد. حضرت فرمودند: بنشين. بعد از مدتي كه جمعيت پراكنده شدند و جز عده‌ي كمي باقي نماندند امام به اتاقشان مي‌روند و بعد از مدت كمي بازگشتند و دستشان را از بالاي در بيرون آوردند و پرسيدند آن مرد كجاست؟ مرد جواب داد من در حضور شما هستم. ايشان فرمودند: اين دويست اشرفي را بگير و خرج كن، لزومي ندارد كه از طرف من صدقه بدهي از نزد من خارج شو تا ترا نبينم و تو نيز مرا نبيني. بعد از رفتن آن مرد، فردي كه در آنجا حضور داشت به امام رضا عليه السلام عرض كرد: شما نسبت به اين شخص احسان و بخشش نموديد. علت اين كه فرموديد تا شما او را نبينيد و او شما را نبيند چيست؟ ايشان فرمودند: از ترس اين كه مبادا شرمندگي در صورت او ببينم آيا از رسول خدا صلي الله عليه و آله) شنيده‌ايد كه فرمودند: حسنه مخفيانه با هزار حج برابر است.(29) اين عمل امام (عليه السلام) ما را متوجه مطلبي مي‌كند و آن اين كه اگر انسان وقتي چيزي به بينوايي يا سائلي مي‌دهد بخشش نيست بلكه شكر نعمتي است كه خداوند به او داده است. انسان تا موقعي كه حقوق واجبش را نپرداخته در خطر بزرگي قرار دارد بخشش امام به خاطر دوستي كردن با ديگران نيست بلكه به خاطر شكر كردن نعمت‌هاي خداوند است كه به ايشان داده است. 
همچنين نقل شده است شخصي به حضرت علي ابن موسي الرضا عليه السلام گفت: به قدر جوانمردي خودتان به من عطا و بخشش كنيد. ايشان فرمودند: اين اندازه براي من مقدور نخواهد شد. او گفت: پس به اندازه مروت من عطا كن. حضرت فرمودند: اين مقدار ممكن مي‌شود پس از اين جريان به غلام خودشان دستور دادند تا مبلغ 200 اشرفي به او بدهند.(30) 
علاوه بر نيازمندان، سخاوت امام رضا عليه السلام شامل حال شاعران و دوستداران تواضع امام رضا چنان زياد بود كه زماني كه براي آن حضرت غذا مي‌آوردند. 
ايشان غلامان و خادمان و حتي دربان و نگهبان را بر سر سفره مي‌نشاندند و با آنها غذا مي‌خوردند. همچنين نقل شده زماني كه آن حضرت تنها مي‌شدند همه خادمان و غلامان خوشان را از كوچك و بزرگ جمع مي‌كردند و با آنان سخن مي‌گفتند و با آنها انس مي‌گرفتند به طوري كه غلامان آن حضرت هيچ ترسي از ارباب و مولاي خود نداشتند.(31) 
تواضع امام
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب
نویسنده : مریم انارمشگ
تاریخ : چهار شنبه 1 مرداد 1393